تئوری معماری، Architectural theory

تئوری معماری، Architectural theory

تئوری معماری، Architectural theory

تئوری معماری به معنای تفکر، بحث و نوشتن درباره معماری است. تئوری معماری توسط معماران برجسته در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود و به صورت سخنرانی، گفتگو، کتاب، رساله،  مقاله و ... منتشر می‌شود. پیشرفت صنعت نشر در قرن بیستم و پس از آن رواج استفاده از اینترنت در قرن بیست و یکم باعث افزایش نظریه‌پردازی‌های معمارانه شد و نقد و بررسی سبک‌ها و بناها رایج‌تر شد.

 اطلاعات موجود، اولین نظریه‌پرداز معماری را ویتروویوس در قرن یکم قبل از میلاد معرفی می‌کند. این نویسنده، معمار و مهندس رومی کتاب "ده کتاب معماری" خود را به امپراتور آگوستوس تقدیم کرد. این کتاب ده بخشی تمام جنبه‌های معماری رومی همچون طراحی شهری، مصالح، دکوراسیون، معابد، قنات آبرسانی و ... را پوشش می‌دهد. تاثیر این کتاب بر معماران دوران رنسانس بسیار بود و سبب به نظم علمی درآوردن دانش‌های پراکنده معماری آنان بود. پس از آن نیز دیگر سبک‌های دورات تحت تاثیر نظریه‌پردازان معماری قرار داشتند همچون لوکوربوزیه و میس وندروهه در جنبش مدرن و رابرت ونچوری، چارلز جنکز و برنت برولین در معماری پست مدرن.

آبراهام کاپلان، که مطالب روشنی در مورد مبانی نظری نوشته است، می‌گوید:

نظریه از تجربه عملی به دست می‌آید، و میزان عملی بودن، ماندگاری و عدم ثبات آن را تعیین می‌کند، در صورت طرح یک نظریه باید نوع و زمینه کاربرد آن نیز مشخص شود.

این مطلب بویژه در مورد رشته‌های کاربردی مثل معماری و طراحی منظر درست است. اگر مبانی نظری این کارایی عملی را نداشته باشد بی فایده خواهد بود. اگر رشته‌ای بخواهد به سوال‌هایی که پیش رو دارد پاسخ گوید، پژوهش‌های ضروری را انجام دهد، نظریه‌های منطقی را برای عمل تدوین کند و محدودیت‌های حوزه دانش خود را بشناسد، به نظریه اثباتی روشن نیاز دارد. نظریه‌ها مبانی بحث‌های مربوط به جهت‌گیری حرفه‌ی معماری فراهم می‌آورند. بنای نظریه یا آزمون آن از طریق پژوهش و تجربه‌ی عملی و ارزیابی در فرایندی مداوم امکان‌پذیر است. این تداوم و پیوستگی امکان پیشرفت رشته معماری را فراهم می‌آورد.

تئوری معماری در زمان حاضر بیش از پیش از مبانی فلسفه و تکنولوژی متاثر است. همچون فلسفه ژاک دریدا که پایه‌ای برای سبک دیکانستراکشن آیزنمن و زاها حدید بوده است. ژاک دریدا، با جنبشی که بنام واسازی شناخت شده، نزدیکی و پیوندی تنگ دارد. هدف اصلی او در واقع خنثی کردن چیزی است که خود آن را عقل‌مداری خوانده‌ است. دریدا این باور ساختارگرایان را که معنا در ذات متن است، رد می‌کند. او نمی‌پذیرد که واژگان حامل و بارور معنایند. بلکه بر آن است که واژگان تنها به واژگان دیگر اشاره دارند. معنا وابسته به داننده است و نه متن، و زمانی بروز می‌یابد که مفسر با متن به گفتگو در آید. پس دلایلی بنیادی که بتوان بدان‌ها تکیه کرد وجود ندارد.

معماران معاصر در مکان‌ها و زمان‌های مختلف، از آنچه در بخش‌هایی از علوم مختلف، مانند زیست شناسی، روان شناسی، فلسفه، آب و هوا شناسی، تکنولوژی ساختمان و ... می‌گذرد بهره گرفته، آن‌ها را به ابزاری برای نگاه به آنچه در دنیای معماری می‌گذرد تبدیل نموده‌اند. معماران با بهره‌گیری از این علوم به دنیای معماری می‌نگرند، آن را تحلیل کرده و برای آن برنامه‌ریزی می‌کنند. نتیجه این امر به وجود آمدن نگرش‌های گوناگونی به معماری بوده است که در شکل دادن به مبانی نظری و بررسی آن مفیدند.

رم کولهاوس نظریه‌پرداز و معمار برجسته معاصر، معماری را ترکیب مخاطره آمیزی از توانایی و ناتوانی می‌داند که ظاهرا گرفتار "شکل دادن" به دنیا است. "ذهن معماران برای فعال شدن، بستگی به تحریک دیگران (مشتریان، اشخاص یا موسسات) دارد. بنابراین، تصادف، زیر بنای نهفته‌ی زندگی همه ی معماران است. آنها با سلسله‌ای از خواسته‌ها مواجه می‌شوند؛ با پارامتر‌هایی که آنها ایجاد نکرده‌اند، در کشورهایی که آنها به سختی با آن آشنا هستند و درباره‌ی موضوعاتی که معماران فقط به طور مبهم با آن آشنا هستند و منتظر روبرو شدن با مشکلاتی هستند که در مغز آنها تثبیت نشده است و این برای معماران بسیار تعجب‌آور است. معماری در تعریف، یک سرگذشت پر هرج و مرج است." این تعریف به جهت واقع گرا بودن، دخیل دانستن تصادف و عدم قطعیت، تعریف بسیار معاصری است.

الکساندر، معمار، ریاضی‌دان و نظریه‌پرداز مشهور اتریشی آشفتگی در معماری معاصر را به دلیل فقدان مبنایی منسجم می‏‌داند که ریشه در «حس مشترک و مشاهدات و تجربیات انسانی» داشته باشد: «سبک‌های اخیر، مدرنیسم، پست‏ مدرنیسم، معماری ارگانیک، معماری‌های‌ تک و سایر سبک‏‌های گوناگون، همان‌قدر به بحث گذاشته شده‌اند که در مورد آخرین مدل لباس بحث می‌شود. در دنیا، فقدان بحث منطقی مشهود است. معماری با پول و قدرت و تصاویر سحرانگیز، عجین شده است» او علت این کمبود کیفیت را در عدم توجه به سرشت فرآیندها می‌داند. در قرن بیستم، زندگی‌ها در چارچوب ساختارهای غیرزنده محدود شدند و حاصل آن محیط زندگی امروزمان است. وی اعلام می‌دارد که هر پدیده از میزانی از حیات برخوردار است. پدیده‌های طبیعی، ساختار زنده دارند و در جوامع سنتی که زندگی در رابطه‌ای تنگاتنگ با طبیعت قرار داشت، بازتاب این زنده‌بودن را در ساخته‌های دست بشر نیز می‌توان یافت. آشکارسازی این ساختار برای ما آموزنده است.

در حال حاضر هیچ محتوایی با این واژه طبقه‌بندی نشده است.

مشاوران این تخصص

کاربران

اشتراک در RSS - تئوری معماری، Architectural theory