فرانک لوید رایت، Frank Lloyd Wright

فرانک لوید رایت، Frank Lloyd Wright

فرانک لوید رایت، Frank Lloyd Wright

«فرانک لوید رایت» در ۸ ژون ۱۸۶۹ در ریشلند سنتر ایالت ویسکانسین متولد شد. پدرش William Carey Wright یک کشیش و تعمیددهنده کلیسا بود و مادرش Anna Lloyd Jones بود. در سال ۱۸۸۵، اختلافات خانوادگی سبب شد تا ویلیام، پدر فرانک برای همیشه از آنجا برود و هرگز باز نگردد. نام اصلی او Frank Lincoln Wright بود که در این زمان به احترام خانواده مادرش نامش را ازLincoln به Lloyd تغییر داد. پس از تحصیل در رشته مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه wisconsin به شیکاگو مهاجرت کرد. وی پس از مدتی فعالیت در دفتر لایمن سیلزبی، موفق به استخدام در دفتر مشهور (سولیوان و ادلر) شد.

رایت از سلیوان به عنوان استاد محبوب و از ادلر به نام کهن سرور بزرگ یاد می‌کند. در آن زمان مکتب شیکاگو در شکفته‌ترین ایام خود بر جوانی رایت تاثیر گذاشت با تماس‌هایی که استادش با وی داشت او را با گرایش های مکتب شیکاگو آگاه ساخت. در سال ۱۸۸۹ موفق شد دفتر شخصی خود را در کنار دفتر استادش تاسیس کند و پس از این کار و قبل از تولد ۲۲ سالگیش با خانمی به نام (کاترین توبین) ازدواج کرد ازدواج او با کاترین که دختر یک تاجر ثروتمند بود باعث بهبود موقعیت اجتماعی او و شهرت بیشترش می‌شود و در همین زمان او خانه و استودیوی کارش را در Oak park می سازد و مادرش را به شهر می‌آورد.

در سال ۱۸۹۱ وی شروع به اجرای طرح‌هایی به صورت مخفی کرد که در سال ۱۸۹۳ استادش متوجه پنهان‌کاری وی شد و او را اخراج کرد و این شروع فعالیت‌های مستقل رایت بود. رایت معتقد بود که خانه یک معبد است بر عکس لوکوربوزیه که خانه را خوابگاه می‌دانست. رایت همیشه خود را رمانتیک نشان می‌داد و از همین رو محبوب قلوب خانم‌های آمریکایی بود. او که عمری طولانی داشت (از دوره ویکتورین تا عصر اتم) حیاتی پر فراز و نشیب را پشت سر نهاد. این مرد ریزنقش شیک‌پوش علاقه‌مند به کفش و شنل چند رنگ عصاهایی با سر نقره‌ای و کلاه‌های شیک و گران قیمت و اسب‌های اصیل، یکبار همسر و شش فرزند خود را ترک می‌کند. او در سال ۱۹۰۳ بعد از طراحی یک خانه برای همسایه‌اش عاشق همسر وی به نام Mamah Borthwick Cheney می‌شود. اغلب دیده می‌شد که آن دو با اتومبیل رایت به اطراف اوک پارک (Oak park) می‌رفتند و صحبت آنها سر زبان‌ها افتاده بود. همسر رایت که تصور می‌کرد این رابطه کم کم رنگ خواهد باخت از رایت جدا نشد و نهایتا در سال ۱۹۰۹ حتی قبل از اتمام Robie house رایت، همسر و فرزندانش را ترک می‌کنند و به همراه معشوقه خود به اروپا فرار می‌کنند.

در سال ۱۹۱۰ رایت بعد از یک سال، مجددا به آمریکا بر می‌گردد و زمینی در ویسکانسین خریداری می‌کند و رایت شروع به ساخت خانه جدیدی برای خودش می‌کند که آن را تالیسین می‌نامد. در ۲۲ آوریل ۱۹۲۵ خانه رایت دچار حریق شد، در این آتش‌سوزی مهیب رایت مجموعه ارزشمندی از اثار هنری خود را از دست می‌دهد، از جمله یادداشت‌های سولیوان که ایده‌هایش در مکتب شیکاگو را در نوشته‌هایی به نام گفتارهای کودکانه تدوین کرده بود، اما موفق به چاپ نشده بود. رایت برای بار سوم آن خانه را از نو و این بار بزرگتر از گذشته ساخت و آن را تالیسین ۳ نامید. در توکیو ژاپنی‌ها از رایت درخواست کردند که هتلی به نام هتل امپریال طراحی کند، زمین پروژه فوق العاده سست بود.

رایت اصطلاح ژله‌ای بودن را برای این زمین به کار می‌برد و توکیو هم که شهری زلزله خیز بود شرایط را برای طراحی و اجرای کار بسیار سخت می‌کرد. در نهایت رایت با اندیشه ارگانیک خود و با الهام گرفتن از دست‌های گارسون خود که سینی را با انگشتان خود می‌گرفت و اجزایش نمی‌افتاد موفق به طراحی هتل مذکور شد. پس از طراحی این هتل از وی خواسته شد که تا آخر اجرای هتل در توکیو بماند و این چند سال فرصت خوبی بود که خودش را از لحاظ فکری بازسازی کند. سرانجام پس از اتمام کار وی در سال ۱۹۲۱ به امریکا بازگشت.

سال ۱۹۲۲ اوج حملات به رایت بود که قرار است در ژاپن زلزله بیاید و ظاهرا امریکایی‌ها منتظر بودند که تیر خلاص رایت را بزنند اما تلگرافی از توکیو می‌آید با این مضمون که «جناب اقای رایت شهر در زلزله ویران شد و باید به شما مژده دهیم که تنها ساختمان شما پا برجا مانده و امروز مکان امنی برای زلزله زدگان است…» همین امر ساده و مهم موجب شد که آب مشروعی بر تمام کارهای قبلی او بریزند و وی به عنوان یک قهرمان ملی مطرح شود. در این فاصله تعداد زیادی پروژه به او ارجاع داده می‌شود. در سال ۱۹۲۷ رایت و همسر دومش Mamah رسما از هم جدا شدند. Mamah بعدها دچار جنون می‌شود و در حالیکه هنوز جوان بود در سال ۱۹۳۰ در مرز دیوانگی در آسایشگاه روانی درگذشت البته این مساله موجب مشکوک شدن پلیس به وی شد. رایت مجددا پس از یک سال در ۱۹۲۸ با اولگیوانا (سومین و آخرین همسرش) که ۳۳ سال هم از وی کوچکتر بود ازدواج می‌کند و توانست که رایت را از آن شرایط بد روحی نجات دهد.

فرانک لوید رایت بزرگترین معمار قرن ۲۰ آمریکا، نابغه‌ای بود که هرگز چشمه فیاض قریحه‌اش به خشکی نگرایید، ازاین رو مسلما درک شخصیت وی تاثیر بسیاری در فهم کارهای بی‌نظیرش دارد. سراسر زندگی رایت با تراژدی٬ تهمت و شایعه همراه است . یک دهاتی که همه جای دنیا را دیده، آمریکا را بهم ریخته و آخر به فاصله ۵ کیلومتری از زادگاهش دفن شده است. در سال ۱۹۵۹ در نهم آوریل رایت در فونیکس آریزونا از دنیا رفت و جسد او در ویسکونسین به خواب ابدی فرو رفت. رایت نکات عمده برنامه‌ریزی معماری خود را در ۱۹۳۰ چنین توضیح می‌دهد:

تقلیل دیوارهای داخلی به حداقل ممکن جهت ایجاد یک فضای واحد به نحوی نور و چشم‌انداز و حالتی پیوسته را موجب شود هماهنگ کردن بنا به محیط خارج از طریق گسترش دادن به طبقات موازی با زمین تغییر مفهوم به اتاق‌ها و خانه‌ها از صورت قوطی و دادن تناسبات انسانی و آزاد به بنا تغییر مکان زیرزمین های ناسالم بر سطح زمین دادن تناسبات انسانی و منطقی به درها و پنجره‌ها و قراردادن این عناصر به صورت طبیعی دو بنا عدم استفاده از مصالح متنوع و تا حد امکان استفاده از مصالح واحد عدم استفاده از تزییناتی که از طبیعت اصلی مواد ناشی نشده و تنها برای جلوه دادن بکار می‌رود داخل ساختن تاسیسات حرارتی، روشنایی و لوله کشی در استخوان‌بندی بنا، با این کار عناصر فرعی نیز بصورت عناصر معماری درمی‌آیند در نظر گرفتن مبلمان تا حد امکان مانند جزیی از بنا حذف تزیینات و اگر هم نتوان تمامی دوره‌ها را حذف کرد، لااقل حذف ظریف کاری‌ها.

مشاوران این تخصص

کاربران

اشتراک در RSS - فرانک لوید رایت، Frank Lloyd Wright